فردا تولدمه و این نمیخوام ترین تولد منه.

 انتظار تبریکی رو دارم که حکم مرگ رو داره برام. انتظار انتظار

میگم انتظار شبیه این گیفه‌ست... که پنجره بازه و پرده و درختا تکون میخورن. باده... ترسناکه...

مچاله میشی تو خودت و پالتوت رو جمع میکنی تو بغلت. سرخیابون و ته خیابون رو نگاه میکنی. نورِ تیر چراغ برق میره رو مخت و خلوتی خیابون میترسوندت. کسی نیست. نخواهد بود.

انتظار انتظار انتظار

 

تلخ‌ه. روزهایی که میگذرن تلخ‌ن. و من تو این تلخی تنها نیستم.

دارم روزها رو برای عین هم تلخ می‌کنم.

و این منم. دخترِ غیرکولی که روزها رو برای آدم ها تلخ می‌کنه و اون‌ها رو تنها.

 

+ اشک‌م. کاش‌ها. "کسی نمیتونه تو رو اندازه من دوست داشته باشه" ها.