من هنوز دلم نیومده دور بریزم خیلی چیز ها رو...

هنوز میخونم که نوشته: نازک آرای تنِ ساقه گلی

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا!

به برم می‌شکند...

و زار میزنم...