با یه اپ جدید اشنا شدم. می‌تونی توش با ادم های مختلف از همه‌ جای دنیا مچ بشی و مکالمه کنی.

با دو تا مکزیکی دوست شدم. یکیش گفت یه خوک درون دارم‌. غذاهای مملکتتونو معرفی کن بهم. یه چندتایی گفتم و گفتم نوبت توعه. گفت یه غذا دارن که اسمش tacos عه. در واقع یه کتگوری از غذاهاست. Taco de suadero که در واقع beef tenderolin ه. و غیره. یه غذایی دارن که اسمش mole ه. ظاهرش کپی فسنجون‌ه ولی توش شکلات داره! و خیلی چیزای دیگه.

با یه ترک و دو تا ایرانی هم حرف زدم. با هر دو ایرانی دعوا کردم. جفتشون بیمار بودن. کاش اینجا به دنبا نیومده بودم. در برآیند به نظرم کصافط همه جای دنیا یه شکل‌ه. یعنی الگوی رذالت و پستی تکرار شونده در مکان و زمان‌ه. که در نهایت تجربه رو می‌سازه. الگوی فضیلت متفاوته ولی انگار. استاد مشاور دانشگاه قبلی و 28  شاید تنها آدم‌های با حداقل رذالت ممکن هستن در طول زندگی من. 

 

+ گفت: انگار شاهزاده‌ست. دارن دست‌بوسی‌ش رو می‌کنن.

++ خدایا در این برهه‌ی بی اعتمادبنفسی یه غریبه باید بیاد بگه زشت و فقیری؟ ممنانم.

+++ حالت تهوع دارم. شدید و عمیق.

++++ با آدم های مختلف حرف می‌زنم. جمله‌ی بعدی: "نشنیده بگیر"ه. کاش حرف نزنم. منِ حرف‌نزن قشنگ‌تر بود که.

+++++ پ اینا جدی شدن. یادم میاد یه بار بلاک‌ش کرده بود. روزها. پیش خودم فکر می‌کردم چجوری می‌تونه؟ چه خوب که من نمی‌تونم. رمز در همون تونستن بود. تونستنِ نخواستن. پیشش رو تخت خوابیدن و "ولی اگه ما جدا بشیم هم باید بتونیم به زندگیمون ادامه بدیم." گفتن. 

نه "تو شاید بدون من بتونی، من بدون تو می‌میرم." گفتن.به یقین همین‌ه. کلوبی نبودن که به سادگی بشه عضوش شد. کلوبی که دیگه هرگز هر موجودی رو به عضویت نمی‌پذیره.