- ساناز هستم
- سه شنبه ۲۶ فروردين ۹۹
- ۲۳:۳۰
کاش یکی بود که زودتر بهم میگفت زیادی باور نکن. یا مثلا "به این دختره بگم به هر کسی اعتماد نکنه." وای باورم نمیشه که روز اول این تو ذهنش بوده. زجر میکشم از همهی اینها.
+ من آدم اعتماد نکردن نبودم. وقتی به خودش اعتماد نداشت، منم اعتمادمو ذره ذره از دست دادم.
دیگه اینجا ناله نمیکنم.
دوستش دارم و تامام. باید آزاده باشم. باید هر آنچه از دست دادم رو فراموش کنم. هر آنچه از دست رفته.
خدایا زودتر و بیشتر بیحسی بده بهم.