- ساناز هستم
- جمعه ۲۹ فروردين ۹۹
- ۱۶:۵۴
با وجود اینکه دوست دارم زندگی زودتر نرمال شه ولی شروع دانشگاه استرسزاست و من از دوستانم دور خواهم بود تو دانشگاه. تحمل اون حجم تنهایی و عادت به شرایط جدید و شاید هم جابجا شدن تو روتیشنها سخت خواهد بود. نمیدونم با چی مواجه خواهم شد.
این روزا درس خوندن با کاغذ تا کردن همراهه. لذت بخشه و استرس رو کم میکنه. خوشحالم که یه دنیا کاغذ دارم هنوز. ولی نیاز به کاغذهای تک رنگ دارم. بیشتر کاغذهام طرح دار هستن.
+ خ میگه هر آدمی که تولید محتوا داره و میتونه عشق بورزه از نظر روانی سالمه. تعریف جالبیه.
++ به خ میگم اگه بخوام با این حس ها زندگی کنم چی؟ میگه تا کی؟ شبیه اون زنه میشی تو داستانِ دیکنز که ۳۰ سال کیکش روی میز بوده و نشسته بوده پشت میز. میخندم. میگم نمیدونم فعلا دوست دارم این حس ها رو زندگی کنم. میگه جالبه که این حرفا رو میزنی، زندگی کن. شاید براش یه اوریگامی درست کنم و هدیه بدم.
+++ بعد از روزها ناخنامو مرتب کردم و لاکیدم. انگشتامو کمتر از قبل دوست دارم. به ویژه انگشت شست دست چپ.