- ساناز هستم
- جمعه ۵ ارديبهشت ۹۹
- ۲۱:۲۱
این حالتِ زندگی دورهای با کاراکتر های یه داستان ایده آلِ منه. الان زندگیم داره با آیدین میگذره و امیدوارم همواره بعد از این یه کاراکتری من رو همراهی کنه.
+ دلم برای پیاده روی از درِ داروسازی تو 16 آذر تا خود ستارخان تنگ شده. در حالی که آرمان سلطان زاده تو گوشم راسکُلنیکُف راسکُلنیکُف میکرد.
++ دلم برای آرامش اون روزا تنگ شده. دلم برای همهی چیزهایی که از دست دادهم میسوزه. دلم برای همهی آرامش هایی که تجربه کردم میگیره. امروز رقیقم. رقیقترینم. امروز واضحتر میدونم که چی درست بوده و چی غلط. امروز مطمئنم بابت تصمیماتم. امروز معشوقهی خوبی میتونم باشم.