- ساناز هستم
- چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۹
- ۲۱:۲۴
میتونم ناگهان یاد لحظهای یا حرفی بیفتم و بی اختیار اشک بریزم. میتونم از خودم بابت حرفی یا کاری منزجر بشم و بعد با خودم آشتی کنم. در طول سه سال گذشته بزرگترین اتفاق های خوب و بد برای من افتادن. خیلی خوب و خیلی بد. مقصر درصد زیادی از خیلی بدها منم.(پیروِ تفکرِ خود انسان مسئول هر اتفاقیه که براش میفته). امشب خوشحالم بابت زندگیم و هر آنچه توش بوده و هست (به جز یه فصلش که کاش بتونم آتیشش بزنم که البته در مجموع بودن اون هم برای اندکی تجربهی خیلی مفید لازم بود. فلذا از بابت اون هم خوشحالم.)
+ درس خوندن بدون کاغذ تا کردن غیرممکن شده.