با یه تقریب خوبی همه‌چیز گنگ و نامفهوم و unstable ه. مثلا این دم که فرو برم برآرم یا نه؟ یا مثلا فردا بابا زنده‌ست و بابت اینکه امروز نتونستم درست صحبت کنم باهاش غمگین میشم؟ یا مثلا فردا می‌تونیم اندازه‌ای که امروز خرید کردیم بکنیم؟ یا حتی ممکنه زبان رو بیفتم؟ یا مثلا درست خواهد شد؟ می‌بینید؟ همه چیز.

این گنگ بودن ویژگی‌ نیست. بار داره‌. بار مثبت و منفی. ولی کدومه؟ به طور مطلق هیچ‌کدوم. و به طور نسبی هر دو! گنگ بودن در برابر اگاهی به افعال منفی (نشدن، نبودن، نداشتن، نتوانستن و...) مثبت و امیدزاست و در برابر آگاهی به افعال مثبت منفی.

اما به نظرم تابع تحملِ گنگِ مثبت (گنگ در برابر افعال منفی) نسبت به زمان یه تابع با شیب بزرگتر مساوی صفره که تو یه نقطه از زمان گسسته میشه و افت میکنه. شاید روی تحملِ صفر.

این تحمل یه واژه‌ی دیگه هم داره تو علم مواد. به اسم fatigue. تنش‌های مداوم و مکرر که هر کدوم به تنهایی هیچ اثر ماکرویی ندارن در نهایت منجر به fracture میشن‌. 

 

+ خانمه که لیزرم می‌کرد می‌گفت چقدر تحملت بالاست.

++ دلم میخواست بگم چقدر می‌خوام درک کنم. چقدر تلاش می‌کنم درک کنم. و چقدر درک می‌کنم. بگم چقدر دلم می‌خواست چوب جادویی داشتم و زخم‌ها رو ناپدید می‌کردم. بگم دلم می‌خواست می‌تونستم. دلم می‌خواست تفاوت‌ها رو محو کنم. بگم زورم همینقدره. بگم منم می‌ترسم. بگم ولی منم زخم دارم. بگم منم خسته‌م از قوی بودن و اداشو دراوردن.بگم ولی قوی باش. بگم درست کن. بگم بگو هر راز مگویی را.

+++ قوی باشِ امیر وضعیت سفید. قوییی باااااش قوییییی. (دلم تنگ شد براش)

 

۴+ گفتم که صدسال دگر امروز و فردا می‌کنم...