روی این تخت چیزی جز غم و خواب انگار انتظار منو نمی‌کشه. شایدم بعلاوه دل‌تنگی‌. شایدم اشتباه کردم. شایدم نباید کار رو به اینجا می‌کشوندم. 

 

 

+ چرا محکم نیست؟ چرا همون روز نیومد؟ چرا عصبی‌ه؟ چرا درست نمی‌کنه؟ چرا نمی‌دونه؟ چرا نمی‌جنگه؟ کیه اصلا؟ کجاست؟ تو مغزش چی میگذره؟ چرا نمی‌فهمه دوستش دارم؟ چرا نمی‌فهمه تو چشم من قشنگ تکرارنشدنی‌ه؟ چرا نمی‌فهمه با همه فرق داره؟ چرا نمی‌فهمه منو از خودش می‌ترسونه؟ چرا نمی‌فهمه می‌خوام آدم روزهای اول باشه؟ قوی، دل‌گرمی، حامی، عاشق، مطمئن، قابل اعتماد، صادق، رو راست و هزار و یک تا چیز دیگه. چرا نمی‌فهمه؟

 

++صبر چی رو حل می‌کنه؟ من میخوام مهربون باشم. میخوام مورد مهربونی واقع بشم. ولی منم دیوونه م. خراب می‌کنم احتمالا‌. 

 

+++ من گدا و تمنای وصل او هیهات / مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

 

۴+ انتظار شیرین‌ه ولی امید کشنده‌ست. اگه برم پی زندگیم یه چیزی کم خواهد بود. یه تیکه‌ی مرده در من. یه چیزی که نمیدونم چیه ولی اشکم رو درمیاره‌. یه چیزی که حالم رو از خودم هم بد می‌کنه. که کسی رو به این غار راه نمیدم. که کسی شبیه اون نیست. که برای من هم از دست دادن بودن و هست و خواهد بود. ولی اگه تصمیم بگیرم می‌رم. پشت سرم رو هم نگاه نمی‌کنم. چیزیم با خودم نمی‌برم. بی‌رحم.