ثبت یه روزی که قراره بسیار عادی و معمولی و اح و پیف باشه ولی به دلایلی بسیار کوچیک عجیب و خاص میشه، در جایی که بسیار نامحرمانه و دردسترس‌ه و مهم‌تر از اون بسیار ناپایداره، چقدر میتونه منطقی یا بااهمیت باشه؟

ولی خب چشم باز کردن امروز و حسِ هوای پشت پنجره، مسیج‌های زیبا، حس‌های عمیق، لبخند واقعی، ورزش، دوش، صبحونه، نان سحر و دربم در تمام طول روز، موسیقی، قفلی رو یه آهنگ و خیلی چیزای دیگه، امروز رو زیبا کرد. زیباتر از یه روز معمول.

 

+ این متن حاوی هیچ ارزش خواندنی نیست.

++ گاهی اوقات رویه‌ای در پیش میگیرم شبیه: وقتی فاعل یه کار رو بد می‌دونم، اون کار بد رو انجام میدم تا بتونم با امپاتی با فاعل بفهممش، درکش کنم، یا شاید بپذیرمش. در قریب به اکثر مواقع جواب میده. ولی خب چقدر معقول یا درست‌ه؟ امپاتی و پذیرش و فهمیدن مهم تره یا خط قرمز‌ها؟ چه می‌دانم.

+++این آهنگه که روش قفلی زدم یه اهنگ معمولی‌ه‌. امروز روز معمولی‌های جذاب‌ه.