به گردالو گفتم و اشک ریختم. گفت درستش می‌کنیم. درست میگه. خیلی از چیزهایی که میگه درستش می‌کنیم بهتر میشن. تا وقتی که ناگهان فرونریزن. امیدوارم نریزن. خسته و بی‌تاب از روزهای گرمی که تموم نمیشن. ددلاین ها و امتحان‌هایی که تموم نمیشن. فکرهایی که خوره میشن. رفتن که بزرگ و بزرگتر میشه‌. ترس‌هایی که سرجاشون محکم وایستادن و پوزخند میزنن. خسته‌م. باز هم. درسته، آدم غمگینِ هیتر ایز هیر. اتفاقا الان از همه هیت می‌کنم و خیلی راحتم. ریلی هیت. بی‌پرده‌. نمیدونم شایدم دارم تلاش می‌کنم هیت کنم. که بگم راحتم که هیت کنم. که خوشم میاد هیت کنم. شایدم هیت نمی‌کنم. شایدم دوست دارم. نمیدونم. به هر حال از همه میترسم، هیت و دوست داشتن کسایی که ازشون میترسی خیلی هم فرقی نداره. 

 

+ این گردونَتو کی داره می‌چرخونه؟

++ میگه زبون نوشتنت روونه. زبون نوشتنمو عوض کردم ببینم اینبار چی میگه.

+++ عجیبه ولی دیگه برام مهم نیست.

۴+ ۶ ماه از اون روزهای کابوس میگذره. روزهایی که فکر می‌کردم قرار نیست تموم بشن. سیاهی‌هایی که در هم تنیده میشدن، رشد می‌کردن، تو شکل‌ها و آدم‌های مختلف نمود می‌کردن.

۵+ آبجیم میگه (برای گفتن آبجی اینسکیور شدم، اگر شیک بودم لابد خواهرم بود ولی آبجیمه و من تصمیم ندارم چیزی رو رنگ کنم) از این بیمارستانه بدش میاد. من ولی بهش عادت کردم و دوستش دارم. درسته روزهای سیاهی بودن ولی کورسوی امید اونجا بود. 

۶+ همه‌چیز تا حد زیادی ترسناکه ولی من از پسش برمیام‌. ساناز ایز لودینگ.

۷+ دختره میگه ببین این دلتنگی هیچوقت تموم نمیشه فقط کم کم بیشتر یادت میره که دلتنگ بشی. درست میگه یحتمل. هنوز بزرگ و سنگینه، هنوز جنبش هر جنبنده‌ای می‌تونه آزارم بده. ولی آزار برای خودمه. نه برای هیچ‌کس دیگه.