- ساناز هستم
- يكشنبه ۱۳ بهمن ۹۸
- ۱۹:۴۱
فردا تولدمه و این نمیخوام ترین تولد منه.
انتظار تبریکی رو دارم که حکم مرگ رو داره برام. انتظار انتظار
میگم انتظار شبیه این گیفهست... که پنجره بازه و پرده و درختا تکون میخورن. باده... ترسناکه...
مچاله میشی تو خودت و پالتوت رو جمع میکنی تو بغلت. سرخیابون و ته خیابون رو نگاه میکنی. نورِ تیر چراغ برق میره رو مخت و خلوتی خیابون میترسوندت. کسی نیست. نخواهد بود.
انتظار انتظار انتظار
تلخه. روزهایی که میگذرن تلخن. و من تو این تلخی تنها نیستم.
دارم روزها رو برای عین هم تلخ میکنم.
و این منم. دخترِ غیرکولی که روزها رو برای آدم ها تلخ میکنه و اونها رو تنها.
+ اشکم. کاشها. "کسی نمیتونه تو رو اندازه من دوست داشته باشه" ها.