۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

ت.ن.ه.ا.ی.ی

  • ساناز هستم
  • چهارشنبه ۲۴ دی ۹۹
  • ۱۷:۵۷

لول جدیدی از ترس رو تجربه می‌کنم. ترس از تنهایی برای نه تنها خودم بلکه اطرافیانم. این می‌تونه قانون زندگی باشه ولی قشنگیش؟ نه.

 

+ امروز که تو این خونه تنها نیستم حس تنهایی بیشتری دارم. کاش تنها بودم.

++ نیاز به یک حامی ابدی دارپم. این نیاز از یک ضعف ناشی میشه ولی وجود داره.

تمبلی

  • ساناز هستم
  • يكشنبه ۷ دی ۹۹
  • ۰۴:۵۷

نوشتن هم عادت میخواهد، هم نظم و هم عدم تنبلی. من نه عادت دارم، نه منظم هستم و نه عدمِ تنبل‌. فی‌الواقع من یک تنبل هستم. تمبل. نوشتنِ منظم یا نامنظم در لابلای صفحاتِ اینترنتی که مخاطب عجیبی ندارد یا در شبکه‌های اجتماعی که مخاطبان هر هدفی جز "نوشته"ی شما را برای دنبال کردنتان دارند، ایده‌ی جذابی به نظر نمیرسد. در واقع برای نوشتن چه در دفتری شخصی چه در ملاِ عام باید دلیلی فارغ یا فراتر از خوانندگان داشت.

 

 

 

+ جدا کردن دفتری که احوالات زندگیتان را در ان می‌نویسید از دفتری که احوالات عاشقانه‌تان را می‌نویسید چقدر میتواند شبیه صفحه‌ی شبکه‌ی اجتماعی‌ای باشد که در آن جزییات و احوالات زندگی وجود دارد اما اثری از مهم‌ترین یا حداقل‌ یکی از مهم‌ترین پارت‌های زندگی‌تان در آن نیست؟

++بخشی از محافظه‌کاری، جلوی تبعات بعدی را گرفتن است.

+++ مامان که میخواهد صحبت کند اول جمله‌اش می‌گوید: میدانم که نمیخواهی درباره‌ی این موضوع صحبت کنی. ولی چقدر اطمینان داری؟ نمیدانم مادرم. تنها چیزی که میدانم این است که نمیخواهم درباره‌اش صحبت کنم.

۴+ زمستانِ بی‌دانشگاه را دوست دارم. با تمام غمش. هر چند ترجیح میدادم بهار بی دانشگاه داشته باشم‌.

۵+ می‌تونم سختیِ نبودن را تا رسیدن به نقطه‌ی امن تحمل کنم.

 

پیوندهای روزانه