این‌جا، این سبزی کوچیک روی نقشه که آغوش توشه، رام منه. این صندلی‌ها حالا رام من شده‌ن. رو اونیکی فردای تولدم نشستم، اون روز کابوس، اون حرف‌ها. رو این یکی اونروزی که خودمو باخته بودم. یکی اومد گفت می‌تونم بشینم اینجا؟ یه نگاه به حجم صندلی‌های خالی کردم و بی‌معنایی درخواستش رو فهمیدم. گفتم بشین. نشست. داشت شروع می‌کرد حرف زدن که پا شدم. می‌تونستم حجم باخت اون روز رو روش بالا بیارم. رو اونیکی هم با پ نشستیم. نزدیک آغوش.  خلاصه اینجا رام منه. بگم بمیر می‌میره. ولی من میخوام زنده باشه. بعد از من رو سر یکی که می‌فهمه اون نوازشه دست بکشه و نوازشش کنه. به هر حال باید یه روز ازش خداحافظی کنم. مثل هر آشنایی‌ای که می‌دونستم، می‌دونم و خواهم دونست که باید یه روز ازش خداحافظی کنم.

 

+ اونقدر مثبت بود فیدبکش به نوشته‌م که تی‌تاپ و خر. هی رفتم و خوندم و ذوق کردم.

++ م گفت برق چشمات روشن‌تر از دو سه سال پیشه. گفتم اشتباه می‌کنی، اونموقع حالم بهتر بود. میگه شاید دنبال چیزایی هستی که دنبال اونا بودن حالتو خوب می‌کنه ولی چون اونموقع از بیخ و بن نبودن فکر میکردی حالت بهتره. حرفش فارغ از درست و غلط بودن باحال بود‌. من نمیدونم کی واقعا حالم بهتر بوده. اصلا حال بهتر یعنی چی.

+++ من هیچ‌وقت این تصویر از خودم رو که "گناه دارم" رو نخواستم ببینم. یه دختر که گناه داره برای هر چیزی که تجربه کرده یا می‌کنه، برای کل زندگیش. باید برم تو نقش شکست‌خورده و مظلوم و مورد ظالم واقع شده تا گناه داشته باشم. از این تصویر منزجرم. تصویر دختری که میتونه مورد عذاب وجدان قرار بگیره تا خواسته شدن. تهوع اوره.

۴+ اینکه دیگه مهم نیست یه جورایی واکنش دفاعی انکاری‌ه. مهم‌ه. ولی همون‌قدر که مهمه نباید مهم باشه. 

۵+ تا حالا به ساعت این پارکچه توجه نکرده بودم. دختر کم‌توجه تنها.

۶+ از ترس آینده باج میدم. به آدم‌ها، خودم، اتفاقات و فکرها. به همه‌چیز باج میدم. و بعد از خودم هیت می‌کنم. نمیدونم این تناقض با هیتر بودن منه یا تاییدکننده‌ش ولی اگر یک نفر در این دنیا باشه که من بتونم ازش هیت کنم اون خودمم.

۷+ سیگاری می‌میرد