فقط یه چیزی نوشتم که تحویل داده باشم. بی سر و ته. بی فرجام. بی معنا. درست مثل زندگی. درست مثل داستان هایی که با آدم ها دارم. و درست مثل خودم. هنوز همه چیز ترسناکه. هنوز فکرش اذیتم میکنه. هنوز میترسم و هنوز سعی میکنم گذر کنم. هنوز تصور چرایی های اتفاقات منو میترسونه. هنوز حرف‌ها رو باور ندارم. هنوز از این حجم ارزان فروختن حرف‌ها، ارزان بودن ما در بهتم. فقط گاهی فراموشش می‌کنم. یه شب تو خواب می‌بینم و یادم میاد. یه روز تو بیداری می‌بینم و یادم میاد. ولی یادم میاد. کاش نیاد. کاش کان لم یکن بشه. من دیگه نمیتونم. وسط یه روز شلوغ کم میارم و خفه میشم. ولی باری روی دوشم نیست. آسوده‌م. آسودگی‌ای که نداشتم. زجری که مدام همراهم بود و دور و تنها بودم. از همه. حتی از خودم. خوشحالم که دهان باز کردنم همانا و تنها شدنم همانا.

 

+ همانا و همچنان و برقرارتر از قبل یقین دارم که قطعه پازلی هست.

++ عذاب وجدان رو خیلی خوب درک می‌کنم. فقط می‌تونم بگم ممکن نیست. درستی واژه‌ها با درستی اتفاقات همسو نبوده و نیست و زمان نشون میده که نخواهد بود. بنابراین نادرستی یکیشون حتما عذاب وجدان داره. درد بزرگیه.

+++ خسته‌م و نیاز دارم تموم شم. کاش این داستان شروع نشده بود. یا کاش اونموقع شروع نشده بود. کاش تازه و با آدمی که الان هستم شروع میشد. که انقدر عمیق و درونی نمیشد همه چیز برام.

4+ همچنان هم حریم عشق رو هر کسی نمی‌فهمه.

5+ ساناز بازم پشیمونه. ساناز از آدم‌ها هیت می‌کنه و دیگران رو وادار می‌کنه بدبین‌تر از خودشون باشن. ساناز میخواد روی همه‌ی این تصاویر بالا بیاره.

6+ هر بار به تنهاییم تو روزهای سخت و خیلی سخت فکر می‌کنم از آدم‌ها منزجر میشم. کاش "آشنا شدن اتفاقی با انسانی جالب" زودتر برامون اتفاق بیفته. البته که حتما افتاده. فقط کاش ببینم و بدونم و یقین پیدا کنم که راحت تر بگذرم. راخت تر که لافی بیش نیست ولی با زجر مقطعی بیشتر و یحتمل کوتاه‌تر. ولی خب محافظه‌کاری همینه دیگه. هرگز بروز نمی‌دهد.

7+ خسته‌م از این مفز و این فکرا ولی حالم با همه‌ی این خودم بودن و یک نفر بودن بهتره، با تنهایی بهتره. به هیچ‌کس اجازه نمیدم [سانسور این بخش از متن]

8+ روزها که خلوت‌تر میشه دلم بیشتر تنگ میشه. بیشتر نبش قبر می‌کنم. بیشتر خودم رو اذیت می‌کنم. باید خودم رو غرق در اهدافم کنم. باید دعا کنم.

9+ دلم نمیخواد بمیرم ولی همون قدر هم دلم میخواد نباشم. برای همه‌ی چیزی که زندگی بهم تحمیل کرده خسته‌م ولی پای زندگیم هستم و قشنگ‌ترش می‌کنم.

10+ بهش میگم یعنی من حساس بودم؟ میگه وا. این لاسه دیگه. یا حداقل تلاش برای جلب توجه و لاس احتمالی. جالبه.